• عضویت
با سلام،خوش آمدید هر سوالی که دارید بپرسید،کافی است سوال خود را تایپ کرده و کلید "Enter" را فشار دهید.

به بخش پرسش و پاسخ خوش آمديد,
جايي که ميتوانيد سوالات خود را بپرسيد و از کارشناسان و ديگر کاربران پاسخ خود را بيابيد.
برای سوال پرسیدن نیاز به ثبت نام نیست ولی بهتر است تا ابتدا ثبت نام کنید تا بتوانید به سوال ها جواب دهید یا اگر به سوال شما جواب داده شد از طریق ایمیل مطلع شوید.
9 نفر آنلاین
0 عضو و 9 مهمان در سایت حاضرند

221 سوال

261 پاسخ

24 دیدگاه

298 کاربر

  1. paris

    1730 امتیاز

  2. مریم پارساجو

    760 امتیاز

  3. Mehran Mojeery

    490 امتیاز

  4. Mazhari

    450 امتیاز

جوایز
جایزه نفر اول: پکیج نرم افزاری جی پی اس+کتاب آموزشی
جایزه نفر دوم : پکیج نرم افزاری جی پی اس

خدمات مکان مبنا (LBS) چیست؟

1 امتیاز مثبت 0 امتیاز منفی
خدمات مکان-مبنا Location-Based Services) ) سرويس هاي اطلاعاتي هستند که توسط ابزارهاي موبايل در شبکه هاي بيسيم قابل دسترس بوده و بر مبناي استفاده از موقعيت اين ابزارهاي موبايل استوارند. تعريف مشابهي توسط OGC (Open Geospatial Consortium) در سال 2005 ارائه شده است
سوال شده در GIS توسط کارشناس
    

13 پاسخ

1 امتیاز مثبت 0 امتیاز منفی
GIS به مراتب داراي قدمت بيشتري بوده و به عنوان يک سيستم حرفه اي براي کاربران با تجربه با مجموعه متنوعي از ابزارهاي تجزيه وتحليل داده هاي مکاني تصور مي شود.در نتيجه GIS به توان پردازشي و منابع محاسباتي قويتري نياز دارد. در مقايسه، LBS تنها قادر به ارائه سرويس هاي محدودي به کاربران عموما غيرحرفه اي است. در اين راستا اين سيستم معمولا با مسائلي از جمله توان پردازشي پاين در ابزارهاي موبايل و توجه به منابع انرژي محدود در اين وسايل مواجه است.

خدمات مکان مبنا مي توانند بر مبناي خصوصيات عملكردي شان به صورت زير طبقه بندي شوند:‌

تعيين موقعيت (Positioning): خدمات تعيين موقعيت به فراهم كردن دسترسي به اطلاعات و منابع بر مبناي آنكه كاربران در حال حاضر در كجا قراردارند، مي پردازند. يك مثال ساده از خدمات تعيين موقعيت، ‌يك نقشه مكان محور است مانند نقشه خيابان ها يا نقشه آب و هوا که به صورت اتوماتيك خود را با موقعيت كنوني كاربر مركزيت مي دهد.

رديابي (Tracking): خدمات رديابي تعميمي از خدمات تعيين موقعيت هستند كه به فراهم نمودن دسترسي به اطلاعات و منابع بر مبناي موقعيت فعلي و گذشته كاربر مربوط مي شوند.

تخصيص منابع همراه ‌(Mobile Resource Allocation) :‌خدمات تخصيص منابع همراه تعميمي از خدمات رديابي هستند كه به فراهم نمودن دسترسي به اطلاعات و منابع بر مبناي موقعيت فعلي و گذشته و نيز طراحي اينكه كاربر نياز دارد در آينده كجا باشد، مربوط مي باشند. ناوبري مانند راهنماي موقعيت مبناي توريست مثالي از خدمات تخصيص منابع همراه مي باشد.

اجزای خدمات مکان-مبنا

LBS به طور ساختاري از اجزايي تشکيل شده که اين اجزاء و ارتباطات آن ها در شکل 2 نمايش داده شده است.

شکل 2. اجزا و ارتباطات LBS

ابزارهاي موبايل: ابزاري است که کاربر اطلاعات مورد نياز را توسط آن از سيستم درخواست مي کند. نتيجه اين درخواست مي تواند به شکل صوتي، تصويري، متني و... به کاربر عرضه شود. PDA (Pocket Digital Assistant)ها، گوشي هاي تلفن همراه و Laptop ها نمونه اي از اين ابزارها هستند. درعين حال قسمت ناوبري يک وسيله نقليه نيز مي تواند يکي از اين ابزارها باشد.

شبکه ارتباطي: دومين جزء شبکه موبايل است که ارتباط بين کاربر را با ارائه کننده سيستم فراهم مي آورد. بدين طريق که داده ها و تقاضاهاي کاربر را به ارائه کننده سيستم تحويل داده و سپس نتايج آن را به کاربر برگشت مي دهد.

المان تعيين موقعيت: اين سيستم براي ارائه خدمات معمولا به اطلاعات موقعيتي کاربر نياز دارد. تعيين موقعيت کاربر مي تواند توسط روش هاي تعيين موقيت در شبکه هاي بيسيم يا استفاده از GPS صورت گيرد. در صورتيکه اين خدمات در محيط هاي درون ساختماني (Indoor)ارائه مي شود مي توان از روش هاي تعيين موقعيت خاص اين سيستم ها بهره جست. در صورت عدم وجود يکي از اين روش ها کاربر مي تواند موقعيت خود را به صورت دستي به سيستم وارد کند.

ارائه کننده خدمات (Service Provider): ارائه کننده LBS معمولا خدمات مختلفي را به کاربر در نتيجه پردازش تقاضاهاي وي عرضه مي دارد. اين خدمات مواردي مانند تعيين محل و آدرس کاربر، پيدا کردن مسير تا نقطه مقصد، بازگرداندن اطلاعات مورد علاقه کاربر که در نزديکي او قرار دارند و ... را شامل مي شود.

فراهم کننده داده و محتويات (Data and Content Provider): ارائه کننده خدمات معمولا خود اقدام به ذخيره و نگهداري از اطلاعات مورد ياز کاربر نمي کند. بلکه داده هاي جغرافيايي و اطلاعات مکاني را از شرکت هاي ثالث جمع آوري کننده اين داده ها گرفته و پس از پردازش به کاربر عرضه مي کند. نمونه اي از آن فراهم کننده اطلاعات ترافيکي يا شرکت هاي نقشه برداري هستند.
پاسخ داده شده توسط کارشناس
1 امتیاز مثبت 0 امتیاز منفی
کارکردهای اساسی LBS

يک فعاليت به عنوان مجموعه اي از اقدامات منظم انجام شده توسط يک انسان در جهت دستيابي به هدفي معين شناخته مي شود. اين هدف مي تواند حل يک مساله يا انجام عملي خاص باشد. براي يک فرد متحرک اين اهداف مي توانند مواردي از قبيل تعيين موقعيت خود، يافتن افراد ديگر، جهت يابي يا تعيين مسير براي رسيدن به مقصد باشند.

فعاليت هاي در هنگام حرکت داراي طبيعت مکان مرجع هستند. پنج عمل اصلي و اساسي بر روي داده هاي مکاني با توجه به نيازهاي کاربر وجود دارد. اساسي ترين سوال اين است که بدانيم کاربر نسبت به فرد يا مکاني مشخص در چه موقعيتي قرار دارد (Locating ). کاربر ممکن است همچنين مايل باشد فرد، شي يا رويداد خاصي را جستجو کند (Searching ) يا اينکه مسيري را تا نقطه مقصد بيابد (Navigating). دو عمل ديگر شامل يافتن ويژگي ها و خصوصيات يک مکان خاص (Identifying ) و رويدادهاي در نزديکي يا يک مکان خاص (Checking) است. قابل ذکر است که عمل Checking نه تنها از اطلاعات مکاني بلکه از زمان نيز به عنوان يک ويژگي رويدادها استفاده مي کند.

اطلاعات مورد نياز براي Searching, Identifying, Checking

دو عمل پايه اي Locating و Navigating اصولا فقط بر داده هاي مکاني متکي هستند. ولي سه عمل ديگر به مجموعه اي از اطلاعات متفاوت احتياج دارند. علاوه بر اطلاعات مکاني اين اطلاعات نيز مورد نياز مي باشد:

    اطلاعات جامع و فراگيري که به صورت ثابت هستند. نمونه اي از اين اطلاعات کتاب اول (Yellow pages) است. اين گونه از اطلاعات معمولا در طول زمان تغيير نمي کنند و همچنين با استفاده از رسانه هاي ديگر مانند روزنامه، نقشه، اينترنت و غيره قابل دسترسي هستند.
    اطلاعات موضوعي و محلي (Topical Information) که در هنگام حرکت کاربر ممکن است تغيير کنند. در اين گونه موارد اطلاعات قبلي معتبر نيستند يا حداقل نتايج دقيقي را به دست نمي دهند. مثال هايي از اين اطلاعات، اطلاعات ترافيکي، پيش بيني هاي هواشناسي، اطلاعات در مورد بليط هاي موجود يک تئاتر يا باز و بسته بودن يک رستوران هستند.
    اطلاعات ايمني که داراي اهميت ويژه اي هستند. به طور مثال اطلاعات وضعيت جاده ها، تغييرات آب و هوا و خطر ريزش کوه که مسائل ايمني و جاني را دربردارند. همچنين در مواقع اضطراري کاربراني مانند رانندگان وسايل نقليه به اطلاعات ديگري مثل کمک هاي اوليه يا تعميرات کوچک ماشين نياز دارند.
    اطلاعات شخصي کاربران. در اکثر موارد کاربر تنها به عنوان مصرف کننده اطلاعات و به صورت منفعل در نظر گرفته مي شود. در حالي که استفاده از نظرات کاربر و دريافت علايق او معمولا نتايج کاربرپسندتري را به دنبال دارد. اين اطلاعات مواردي مانند مکان هاي مورد علاقه کاربر براي بازديد، علاقه کاربر به رويداد هاي خاص به طور مثال برگزاري کنسرت و استفاده از معيار مورد نظر کاربر در پيداکردن مسير بهينه (کوتاهترين زمان، کمترين فاصله و ...) را شامل مي شود.

سرويس هاي Push وPull : در حالت کلي بين دو دسته از سرويس هاي LBS بر حسب اينکه اطلاعات در پاسخ به تعامل کاربر با سيستم به کار مي رود يا خير ميتوان تمايز قائل شد.

سرويس هاي Pull اطلاعات را مستقيما در پاسخ به درخواست کاربر به وي ارسال مي کنند. اين عمل مشابه ديدن يک صفحه وب در اينترنت با وارد کردن آدرس آن در کاوشگر اينترنت است. اين نوع سرويس ها خود به دو دسته تقسيم مي شوند : سرويس هاي تابعي (Functional Services) مانند سفارش يک تاکسي يا آمبولاتس تنها با فشار يک دکمه يا سرويس هاي اطلاعاتي (Information Services) مانند يافتن نزديکترين هتل.

سرويس هاي Push اطلاعاتي را براي کاربر را فراهم مي آورند که توسط او درخواست نشده يا بطور غيرمستقيم درخواست شده اند. اين سرويس ها معمولا به وسيله يک رويداد فعال مي شوند که اين رويداد رسيدن به زماني معين يا ورود کاربر به محدوده اي مشخص است. يک مثال براي سرويس هاي به طور غير مسقيم درخواست شده، سرويس اخبار است که اطلاعاتي در مورد رخدادهاي مورد علاقه کاربر به محض وقوع به او داده مي شود. نمونه اي از سرويس هاي درخواست نشده، پيام هاي تبليغاتي در هنگامي که کاربر به منطقه خاصي وارد مي شود يا هشدارهاي تغييرات آب و هوا به کاربر مي باشد. اين سرويس ها نسبت به نوع قبل پيچيده تر هستند و سيستم بايد علاوه بر اطلاعات مکاني کاربر، پروفايلي از ترجيحات و علائق کاربر را نيز در اختيار داشته باشد. مسئله حقوق شخصي در اين نوع از سرويس ها خود را بيشتر نشان مي دهد.

دو ويژگي نيز در بسياري از LBS مورد نياز است:‌

1- بعضي LBS ها نياز دارند كه مشاركتي(Collaborative) باشند يعني گروههايي از كاربران با آن در تعامل باشند نه كاربران مجزا.

2- بعضي LBS ها نيازمند تركيبي از ديگر داده هاي زمينه اي (Contextual) غير مكاني به همراه داده هاي استخراج شده از تكنولوژي هاي تعيين موقعيت هستند. براي مثال بسياري از كاربردهاي مربوط به ايمني و سلامتي مي توانند از مزاياي تركيب بايوسنسورها مانند مونيتورهاي قلب، با LBS بهره ببرند.

كاربردهايي که بر مبناي ترکيب سنسورهاي جهت و موقعيت هستند، از اهميت خاصي برخوردارند (سرويس هاي بر مبناي موقعيت و جهت (LOBS)). LOBS كاربران را قادر به دسترسي به اطلاعات درباره محيط اطراف خود مي سازد كه اين كار را به سادگي و با اشاره به پديده هاي مورد نظر انجام مي دهد.

واضح است كه LBS ماهيتاً‌ توزيع شده است و بنابراين نيازمند معماري با سطوح بالايي ‌از Modularity و Interoperability مي باشد. LBS بر چندين ابزار محاسباتي مستقل تكيه دارد كه شامل پايگاه داده ها، ‌سنسورها و كامپيوترهاي همراه مي باشد. ابزارهاي محاسباتي مجزا بايد قادر به ترکيب و پردازش اطلاعات از منابع مختلف باشند و با ساير سنسور هاي شبکه و ابزار هاي محاسباتي تعامل داشته باشند.
محدوديت هاي اندازه و قدرت مورد استفاده بدين معني است كه ابزارهاي محاسباتي همراه گنجايش محاسباتي كمتري نسبت به سيستم هاي استاتيك دارند. درنتيجه سيستمهاي Client-Server و استراتژي هاي Server-Side به وسيله بسياري از LBS ها بكار گرفته مي شوند. با اين وجود، طبيعت غير متمركز LBS به اين معني است كه اجزاي توزيع شده و معماري هاي شبكه Peer-to-Peer عموماً براي محاسبات مكان محور و LBS مناسب تر است.
پاسخ داده شده توسط کارشناس
1 امتیاز مثبت 0 امتیاز منفی
کاربردهای خدمات مکان-مبنا

خدمات مکان-مبنا داراي طيف وسيعي از کاربردها در زمينه هاي مختلف هستند.
عمده ترين كاربردهاي LBS عبارتند از :‌

    هدايت به سمت مقصد به كمك نقشه ها و جهات
    هشداردهنده هاي آب و هوا و ترافيك موقعيت مبنا
    قبض هاي تخفيف الكترونيكي و آگهي هاي Wireless
    موقعيت و رزرو رستوران، ‌تئاتر و سينما
    كاربردهاي تعيين موقعيت مغازه ها ( براي پيشنهاد ارزان ترين قيمت )‌
    يابنده ماشين و افراد
    پيغام رساني شخصي
    خدمات اطلاعاتي (‌اخبار، ذخاير و ...) و ...



عملکرد خدمات مکان-مبنا

در اين قسمت نحوه عملکرد LBS را با يک مثال توضيح مي دهم. فرض کنيم هدف يافتن يک رستوران است. شکل 4 فرآيند انجام کار را نمايش مي دهد. کاربر معمولا در ابتدا درخواست خود را با انتخاب از بين منو ها و زير منوها در ابزار موبايل خود بيان مي کند. مراحل بعدي به شرح زيرند:

    بعد از تعيين درخواست، موقعيت کاربر از طريق سرويس تعيين موقعيت به دست مي آيد. اين عمل مي تواند به وسيله GPS به کار رفته توسط ابزار موبايل کاربر يا با يکي از روش هاي تعيين موقعيت تحت شبکه انجام پذيرد. پس از آن اطلاعات شامل درخواست کاربر و موقعيت از طريق شبکه مخابراتي آن به Gateway فرستاده مي شود.
    Gateway وظيفه تبادل پيغام ها را بين شبکه مخابراتي و اينترنت بر عهده دارد. بنابراين با توجه به اينکه Gateway از آدرس هاي وب چندين خدمات دهنده برنامه کاربردي (Application server) اطلاع داشته، پيغام مورد نظر را به خدمات دهنده مطابق با آن مي فرستد.
    خدمات دهنده کاربردي پس از خواندن درخواست، سرويس متناسب با آن که در اين مورد سرويس جستجوي مکاني است را فعال مي کند.
    اکنون، سرويس پيغام را تجزيه و تحليل کرده و تعيين مي کند که براي جوابگويي به اين درخواست به چه اطلاعات ديگري علاوه بر اطلاعات موجود در خود پيغام مانند موقعيت کاربر نياز است. در اين مورد سرويس نياز به اطلاعات رستوران ها در منطقه اي که کاربر در آن واقع است دارد. اين اطلاعات را به طور مثال مي تواند از Yellow Pages کسب کند. سرويس همچنين به اطلاعات راه ها در اين منطقه براي تعيين مسير تا رستوران نيازمنداست. در نتيجه از فراهم کننده داده مورد نظر جهت کسب اين اطلاعات درخواست مي کند.
    سرويس با داشتن تمام اطلاعات يک آناليز مکاني براي تعيين موقعيت رستوران مناسب و سپس تعيين مسير بين کاربر و رستوران انجام مي دهد.
    نتيجه پردازش ممکن است توسط سرويس ديگري جهت ارائه مناسب نتايج متناسب با ابزار موبايل و نمايش بهينه آن به کاربر استفاده شود.
    در نهايت، نتيجه کار توسط خدمات دهنده برنامه کاربردي ازطريق اينترنت به Gateway و سپس از طريق شبکه مخابراتي به کاربر مي رسد.

نتيجه ارائه شده به کاربر ممکن است حالت متني يا شکل گرافيکي داشته باشد
پاسخ داده شده توسط کارشناس
1 امتیاز مثبت 0 امتیاز منفی
ویژگی های معماری خدمات مکان-مبنا

بر خلاف سيستم هاي اطلاعات مکاني، خدمات مکان-مبنا با طيف وسيعي از کاربران مواجهند. در پاسخ به نيازهاي کاربران لازم است که اين خدمات ويژگي هاي اساسي را دارا باشند که اين ها به عنوان معياري در ارزيابي عملکرد خدمات مکان-مبنا به کار مي روند.

توانايي هاي LBS که فراتر از GIS هستند عبارتند از:

    کارآيي بالا. تحويل جواب به کاربر در زماني کوتاه
    معماري قابل انعطاف (Scalable Architecture). توانايي پشتيباني از هزاران کاربر به طور همزمان و به کار گيري حجم بالايي از داده.
    مطمئن. تحويل جواب به کاربر در همه مواقع
    Current . پشتيباني از ارائه اطلاعات پويا و آني به کاربر.
    قابل حرکت (Mobile). قابليت دسترسي با هر ابزار و در هر موقعيتي.
    باز (Open). پشتيباني استانداردها و پروتوکل هاي رايج. (HTTP,WAP,WML,XML,MML)
    امن. مديريت سرويس هاي امنيتي و در نظر گرفتن حقوق شخصي کاربر.
    تعامل پذير (Interoperable). قابليت تعامل با کسب و کارهاي الکترونيکي مانند مديريت رابطه مشتري، صدور صورتحساب و.... و همچنين ارتباط با Gateway هاي تعيين موقعيت در شبکه

در ادامه سير تحول در معماري خدمات مکان- مبنا تا امروز ذکر مي شود.
فاز اول

نسل اول سيستم هاي LBS که در فاصله سالهاي 1997 -2001 در نظر گرفته مي شوند با ايجاد يک سري نقاط مرکزي در شبکه SS7 آغاز شدند که اين نقاط موقعيت ابزارهاي موبايل را با استفاده از شبکه تعيين مي کردند. اين نقاط در حال حاضر در شبکه هاي IS-41 به MPC (Mobile Positioning Center) و در شبکه هاي GSM و UTMS به GMLC (Gateway Mobile Location Center) مشهورند.

معماري فاز اول بر اين اساس استوار بود که اپراتورهاي ارائه دهنده خدمات شبکه،رابط هاي از پيش تعريف شده اي توسط خود اپراتور را براي دسترسي به MPC/GMLC جهت استفاده برنامه هاي کاربردي و توسعه دهندگان اين برنامه ها پديد مي آوردند.(شکل 5) اولين مسئله در اين معماري عدم وجود رابطي استاندارد جهت ارتباط برنامه کاربردي با MPC/GMLC بود که توسعه دهندگان اين سري برنامه ها را با مشکل مواجه مي ساخت. دومين مسئله عدم تعامل پذيري در صنعت LBS بود. تعامل پذيري بر اساس تبادل داده ها بين سيستم هاي توزيع شده و معمولا ناهمگون به صورت آني تعريف مي شود. تعامل پذيري همچنين داراي جنبه زماني که به تغييرات سيستم ها در طول زمان و نياز به سازگاري حالت هاي قبل و بعد از تغيير سيستم اشاره دارد. مسئله سوم عدم وجود جامعيت و يکپارچگي در اين سيستم بود. هرگاه که اپراتور شبکه قصد داشت خدمات جديدي را در اين عرصه با استفاده از برنامه هاي کاربردي نوشته شده به مشترکين خود عرضه کند مجبور بود پياده سازي هاي دقيق و با هزينه بالا را انجام دهد تا يکپارچگي کل سيستم بعد از ارائه خدمت جديد حفظ شود.
پاسخ داده شده توسط کارشناس
1 امتیاز مثبت 0 امتیاز منفی
فاز دوم

مشکلات موجود در فاز اول منجر به حرکت صنعت LBS به سمت معماري فاز دوم شد. معماري جديد شامل دو المان جديد نسبت به فاز اول مي باشد : Location-enabling middleware و Geoserver. (شکل6) المان اول که به عنوان هسته اصلي سيستم در معماري جديد به کار مي رود بسياري از نيازهاي حياتي سيستم را برآورده مي کند. اين ساختار متمرکز باعث يکپارچگي کل سيستم مي شود. المان دوم به عنوان موتور GIS و پردازش هاي مکاني سيستم عمل مي کند. در مدل فاز دوم توسعه دهندگان برنامه هاي کاربردي از توابع API استاندارد شده استفاده مي کنند ت از قابليت ها و عملکرد دو المان جديد در برنامه خود بهره برند.

در معماري فاز دوم استاندارد ها نقش مهمي دارند. دو استاندارد مهم در اين مدل که بر اساس XML بنا شده اد عبارتند از MLP (Mobile Location protocol) و OpenLS (Open Location Services). استاندارد اول به عنوان رابط بين سرور هايي نظير MPC و GMLC و سرور Location-enabling middleware به کار مي رود. اين رابطه شامل يک سري پرسش و پاسخ بين دو سرور براي گرفتن موقعيت نقاط از سرور MPC/GMLC و بازگرداندن به سرور درخواست کننده و در نهايت برنامه کاربردي موردنظر است. استاندارد دوم در ادامه بحث خواهد شد.

استاندارد OpenLS

اين استاندارد که توسط OGC و با همکاري شرکت هاي فعال در صنعت LBS مانند Autodesk, Esri, Intergraph, Sun, Oracle و غيره تدوين شده شامل استانداردهايي در پردازش هاي مکاني لازم دراين عرصه است. خدمات اصلي که در نسخه 1.1 مشخصات اين استاندارد در سال 2005 تعريف شده شامل 5 مورد زير است:

    Directory Service : اين سرويس دسترسي را به دايرکتوري آنلاين جهت يافتن مکان، محصول يا سرويس خاص فاهم مي سازد. به طور مثال اين سرويس به سوالات زير پاسخ مي دهد :
        موقعيت رستوران X کجاست؟
        نزديکترين ايستگاه مترو کجاست؟
        در فاصله 1 کيلومتري از محل چند رستوران وجود دارد؟
    Gateway Service : اين سرويس جهت تعيين موقعيت يک يا چند کاربر به صورت آني يا متناوب و بازگرداندن موقعيت براي استفاده بقيه سرويس ها استفاده مي شود.
    Location Utility Service : اين سرويس عمل تعيين موقعيت را با داشتن آدرس نقطه مورد نظر و بالعکس (Geocoding / Reverse Geocoding) انجام مي دهد. به طور مثال در صورتيکه کاربر بخواهد بداند در کجا قرار دارد اين سرويس آدرس کاربر را استخراج کرده و گزارش مي دهد يا در صورتيکه کاربر قصد رفتن به آدرس خاص را داشه باشد اين سرويس موقعيت مقصد را استخراج کرده و به سرويس مسير يابي ارائه مي کند تا مسير بهينه تعيين شود.
    Presentation Service : اين سرويس جهت ارائه اطلاعات مکاني به کاربر متناسب با تجهيزاتي که کاربر در اختيار دارد به کار مي رود. اين اطلاعات ممکن است نقشه منطقه مورد نظر، نقشه نقطه موردنظر، نقشه هندسي مسير يا حتي به شکل متن باشد.
    Route Service : اين سرويس جهت انجام مسيريابي کاربرد دارد. اين عمل با گرفتن نقطه ابتدا و انتها از کاربر يا يکي از سرويس هاي فوق الذکر انجام مي شود. کاربر همچنين مي تواند نقاط اجباري در انتخاب مسير يا ترجيحات خود را در انتخاب مسير بهينه مانند کوتاهترين، سريعترين يا کم ترافيکترين مسير انتخاب کند.
پاسخ داده شده توسط کارشناس
1 امتیاز مثبت 0 امتیاز منفی
تكنولوژيهاي تعيين موقعيت

‌تكنولوژي هاي موقعيتي كه اغلب توسط حامل هاي Wireless بكار مي روند، handset-centric هستند . اين تكنولوژيها سطوح مختلفي از دقت موقعيتي، سطوح سرمايه گذاري سخت افزار و نرم افزار و محتوا را براي كاربران متحرك فراهم مي كنند.

1- تكنولوژيهاي موقعيتي Handset- Centric

1-1- CELL-ID

Cell-ID در شبكه‌هاي WCDMA و GPRS و GSM كار مي‌كند. اين تكنولوژي به شبكه نياز دارد تا BTS اي (ايستگاه اصلی) كه Cell Phone با آن در ارتباط است و موقعيت آن را شناسايي كند.

خدمات موقعيتي Cell-ID، موقعيت MS يا UE را به عنوان موقعيت ايستگاه اصلي شناسايي كرده و اين اطلاعات را به كاربرد خدمات موقعيتي مي‌فرستد. در ابتدا Cell-ID زماني استفاده مي‌شد كه سطوح بالايي از دقت مكاني نه واجب و نه لازم بود.

اگر يك Handset براي يك تماس مورد استفاده قرار گيرد آنگاه اطلاعات درباره Cell Site اي كه در آن قرار دارد بايد براي شبكه بصورت آني به روز شود. با اين وجود اگر Handset ايده آل باشد، انگاه آخرين موقعيت انتقال معلوم توسط شبكه در ثبت كننده موقعيت خانگي (HLR) ذخيره مي‌شود.

براي به روز كردن اطلاعات شبكه در موقعيت يك Hand set، شبكه وسيله را فراخوانده و آن را وادار به پويش قدرت سيگنال BTS اطراف مي‌كند و بدين طريق شبكه را از Cell-ID اش با خبر مي‌نمايد. دقت اين روش به اندازه Cell بستگي دارد و در بسياري از حالات مي‌تواند بسيار ضعيف باشد زيرا GSM Cell معمول قطري بين 2km تا 20km دارد. با Pico cell مي‌توان به دقت 150 متر رسيد. با استفاده از يكي از تكنيك‌هاي TA و يا قدرت سيگنال مي‌توان به سطوح بالاتري از دقت رسيد.

1-2- Timing Advance (TA) + CELL-ID

زماني كه در آن يك ترمينال سيگنال انتقال را مي‌فرستد، براي عملكرد كاراي يك شبكه GSM/GPRS حياتي است. هر ايستگاه متحرك در يك Cell داده شده در فاصله متغيري از ايستگاه اصلي ارائه دهنده خدمات خواهد بود اما سيگنال از هر وسيله بايد دقيقا در همان زماني كه timelot هاي آنها قابل دسترسي مي‌شوند، به ايستگاه اصلي برسد.

بنابراين براي ايستگاه متحرك لازم است تا با ايستگاه اصلي در زمان مناسب هماهنگ شود. از آنجا كه دوره زماني TA براي هر ايستگاه متحرك وابسته به فاصله آن از ايستگاه اصلي است بنابراين مي‌توان اين اطلاعات را براي تعيين ميزان دوري تماس گيرنده استفاده كرد. اطلاعات TA براي cell هاي با شعاعي بيش از 550 متر براي افزايش دقت موقعيت يابي بلا استفاده است. دليل اين موضوع اين است كه سرشكني هاي انجام شده براي TA مربوط به انتقال‌هاي ايستگاه متحرك بر مبناي اينكه ايستگاه متحرك چند 550-500 متر
دور تر از ايستگاه اصلي است، محاسبه مي‌شود.

1-3- (RX Mcasurement/NMR) Signal Strength + CELL – ID

ايستگاه متحرك بصورت پيوسته قدرت سيگنال را از هر ايستگاه اصلي اندازه گيري كرده و اين اطلاعات را به ايستگاه اصلي ارائه دهنده خدمات بر مي‌گرداند. اين كار به گونه‌اي است كه ايستگاه متحرك قادر به انتقال و دريافت از ايستگاه اصلي اي است كه قدرت سيگنال بهينه‌اي دارد. به اين طريق كيفيت تماس براي كاربر نهايي بهبود مي‌يابد و استفاده كاراتر از زير ساختار شبكه امكان پذير خواهد بود.

با اين اطلاعات مربوط به قدرت سيگنال، بصورت تئوري اين امكان وجود دارد كه موقعيت تماس گيرنده، با لحاظ كردن نرخي كه قدرت يك سيگنال RX با افزايش فاصله بين فرستنده و گيرنده كاهش مي‌يابد، محاسبه شود.

با اين وجود فاكتورهايي وجود دارند كه كارايي اين روش را محدود مي‌كنند و فاصله تنها فاكتور مؤثر نيست. خصوصيت زمين بين فرستنده و گيرنده تأثير مهمي بر روي اين اندازه گيريها دارد. هرچه ماده‌اي كه يك ساختمان از آن ساخته شده چگال تر باشد و هرچه طبقه‌اي كه تماس گيرنده در آن قرار گرفته بالاتر باشد تأثير منفي فزاينده‌اي بر روي قدرت سيگنال دريافت شده دارد. اندازه گيريهاي قدرت سيگنال يا RX گاهي تحت عنوان "نتايج اندازه گيري شبكه (NMR)" ناميده مي‌شود.

2- تكنولوژيهاي موقعيتي Network-Centric

62-1- تكنولوژيهاي مثلث بندي شبكه مبنا

تعدادي از تكنولوژيهاي اندازه گيري شبكه مبناي مختلف مي‌توانند براي تعيين موقعيت يك تماس گيرنده بكار روند كه برخي از انواع اصلي آن در زير شرح داده مي‌شوند.

2-1-1- اختلاف زمان مشاهده شده افزوده (E-OTD)

E-OTD تنها بر روي شبكه‌هاي GPRS و GSM كار مي‌كند. در GSM، MS سيگنال انتقال را از چند BTS همسايه پويش مي‌كند و شيفت‌هاي زماني بين رسيدن فريم‌هاي GSM از BTS ها به آن هايي كه با آن در ارتباط اند را اندازه گيري مي‌كند. اين اختلاف هاي زمان مشاهده شده اندازه گيريهاي اصلي روش
E-OTD هستند و براي تعيين موقعيت وسايل متحرك بكار مي‌روند. دقت روش E-OTD تابعي از رزولوشن اندازه گيريهاي اختلاف زمان، هندسه ايستگاه اصلي همسايه و محيط سيگنال مي‌باشد. Handset متحرك بايد اختلاف زمان را از حداقل 3 ايستگاه اصلي اندازه گيري كند تا تعيين موقعيت دو بعدي را حمايت نمايد (هيچ اندازه گيري ارتفاعي تهيه نمي‌شود). E-OTD نياز به اطلاعات زماني دقيق دارد.
پاسخ داده شده توسط کارشناس
1 امتیاز مثبت 0 امتیاز منفی
واحدهاي اندازه گيري موقعيت (LMUs) در شبكه‌هاي GPRS و GSM براي اطلاعات زماني دقيق موردنياز هستند. مهمترين نيازمندي براي اين تكنولوژي اين است كه BTS در شبكه بوسيله حداقل يك LMU مشاهده شود. علاوه بر آن در MS نرم افزار خاص براي حمايت از E-OTD لازم است. نياز LMU ها تغييرات زير ساختاري مهمي را معرفي مي‌كند كه نيازمند نصب هزاران LMU در شبكه هاي GSM/GPRS مي‌باشد. در اين تكنولوژي طراحي شبكه، پيروي از مقررات محلي در جاييكه با Site هاي جديد سر و كار داريم و هزينه طراحي، نصب، تست و نگهداري شبكه LMU ها اهميت زيادي دارد. اين سطح از حساسيت و پيچيدگي توانايي اپراتور جهت تأمين حمايت براي خدمات موقعيت مبناي E-OTD را پيچيده تر مي‌كند و زمان موردنياز براي استقرار خدمات موقعيتي شبكه‌اي را طولاني‌تر مي‌نمايد.

E-OTD كارايي (Performance) بهبود يافته‌اي نسبت به Cell-ID دارد. اما نيازمند استفاده از LMU ها مي‌باشد. اين امر هزينه و پيچيدگي اجرا را افزايش مي‌دهد. E-OTD همچنين نياز دارد كه تعداد زيادي از پيام‌هاي داده براي تأمين اطلاعات موقعيتي مبادله شود. و اين اطلاعات به صورت دائم به روز گردد. اين رفت و آمد پيام ها بسيار بيشتر از آنچه در A-GPS يا Cell-ID استفاده مي‌شود، مي‌باشد و E-OTD عرض باند شبكه بيشتري را نسبت به اين تكنولوژي ها بكار مي‌برد. دقت بوسيله انعكاس‌هاي سيگنال و خطاي چند مسيري (Multipath) تحت تأثير قرار مي‌گيرد. چون حداقل 3 ايستگاه اصلي مورد استفاده قرار مي‌گيرند اين سيستم در مناطق روستايي كه تعداد كمتري BTS وجود دارد تقريباً غير دقيق مي‌باشد.

2-1-2- اختلاف زمان ورود مشاهده شده (OT DOA)

OTDOA تنها بر روي شبكه‌هاي WCDMA كار مي‌كند. OTDA عموما يك نسخه WCDMA از E-OTD در نظر گرفته مي‌شود. تكنيك خدمات موقعيتي OT DOA، موقعيت يك Handset را با رجوع به زمان دريافت سيگنال ها در UE از حداقل 3 ايستگاه نود B (BTS) تخمين مي‌زند. موقعيت Handset در تقاطع حداقل دو هذلولي تعريف شده توسط اختلاف زمان ورود مشاهده شده فريم‌هاي WCDMA از چند نود B مي‌باشد. نقطه ضعف آن بصورت مشابه است كه نتيجه ضعيف در مناطقي بدون حداقل 3 نود B، دقت كم در طول شبكه‌هاي خطي، خطاي چند مسيري و سازگاري با تنها يك شبكه و... مي‌باشد. از آنجا كه شبكه WCDMA بر مبناي CDMA است، براي قدرت كم و استفاده كارا از عرض باندهاي ارتباطي بهينه شده است. توانايي Handset جهت مشاهده و استفاده از چند ايستگاه نود B به صورت جدي محدود شده است كه اين موضوع بر روي دقت اثر مي‌گذارد و كارآيي كلي OTDOA (Performance) در بسياري از حالت بدتر از
E-OTD مي‌باشد. اين روش براي هماهنگ كردن يك شبكه با درجه دقت موردنياز براي حمايت از موقعيت OT DOA نياز به واحدهاي زماني پر هزينه تر مانند LMU دارد.

2-1-3- زاويه ورود (AOA)

AOA آنتن‌هاي چند آرايه‌اي را بكار مي‌برد و سعي مي‌كند تا جهت ورود سيگنال موردنظر را تخمين بزند. بنابراين يك اندازه گيري AOA تنها، موقعيت منبع در طول يك خط در AOA تخمين زده شده را محدود مي‌كند. اگر حداقل دو تخمين AOA اين چنيني از دو آنتن و در دو موقعيت مختلف موجود باشند، موقعيت منشاء سيگنال مي‌تواند در تقاطع خط هاي حامل از 2 آنتن تعيين موقعيت شود. معمولا چند تخمين AOA براي بهبود دقت تخمين توسط اطلاعات اضافي استفاده مي‌شود.

شكل زير روشي را نشان مي‌دهد كه موقعيت منبع با تقاطع سيگنال هاي سه آرايه آنتن پيدا شده است. تخمين AOA اغلب با Baseline كوتاه بكار مي‌رود تا ابهام ها را كاهش داده يا حذف نمايد در ساير موارد كه با Baseline بلند به كار مي‌رود، هدف بهبود رزولوشن مي‌باشد.

براي تخمين AOA، الگوريتمهايي استفاده مي‌شوند كه از اختلاف فاز يا ساير خصوصيات سيگنال بين المان آنتن نزديك در آرايه آنتن استفاده كرده و روش تنظيم فاز براي هدايت اشعه به خدمت گرفته مي‌‌شود.

يكي از نيازمنديهاي بسيار مهم براي تخمين صحيح موقعيت اين است كه سيگنالي كه ا00ز منبع به آرايه آنتن مي‌رسد بايد از طرف خط ديد (LOS) بيايد. با اين وجود اغلب اين موضوع در سيستم سلولي ممكن است در كانال بشدت سايه دار عمل كند موردنظر نيست. نقطه ضعف ديگر، هزينه قابل توجه نصب آرايه‌هاي آنتن است. خدمات موقعيتي كه از AOA براي موقعيت ثابت استخاره مي‌كنند، ممكن است نياز به كاليبراسيون منظم داشته باشند زيرا تغيير كوچكي در ترتيبات فيزيكي آرايه به دليل باد يا طوفان ممكن است باعث تغيير قابل ملاحظه‌اي در خطاي تعيين موقعيت شود. مشكل ديگر در روش AOA پيچيدگي الگوريتم هاي AOA است.

سیستم تعيين موقعيت جهاني (GPS)

GPS در شبكه‌هاي GPRS, WCDMA و GSM بكار مي‌رود. GPS يك سيستم ناوبري ماهواره اي است كه توسط وزارت دفاع آمريكا (DOD) بنيان گذاري شده و كنترل مي‌شود. عليرغم ميليون ها كاربر شهري اين سيستم در سرتاسر جهان، اين سيستم توسط نيروي ارتش آمريكا طراحي و مورد بهره برداري قرار گرفت. GPS سيگنال هاي ماهواره‌اي با كد خاص را فراهم مي‌كند كه ممكن است تنها توسط يك گيرنده GPS تحليل شوند و گيرنده را قادر به محاسبه موقعيت، سرعت و زمان نمايند. اندازه گيري اوليه انجام شده توسط يك گيرنده GPS، زمان لازم براي يك سيگنال است تا از يك نقطه در فضا به نقطة ديگري انتشار يابد. از آنجايي كه در حالت كلي سرعت انتقال سيگنال هاي RF با دقت نسبي معلوم مي‌باشد با اين اندازه گيري به سادگي مي‌تواند به فاصله از منبع RF تبديل شود. اگر فاصله از گيرنده تا 4 ماهواره محاسبه شود، گيرنده مي‌تواند موقعيت خود را در هر جايي از زمين بصورت دقيق مشخص كند. بنابراين 4 سيگنال ماهواره‌اي GPS براي محاسبه موقعيت در سه بعد و تعيين off set زمان نامعلوم در ساعت گيرنده بكار رود. اين سيستم به كاربران ارتش اين امكان را مي‌دهد تا در مجموعه سيگنال‌ ارزشمندي استفاده كنند و به دقت بهتري نسبت به گيرنده‌هاي غيرنظامي برسند. عملكرد اين سيستم اساسا بر ماهواره‌هاي GPS متكي است. تعداد LEO-SV 28 (Low Earth Orbit - Satellite vehicles) در چنين مدارهايي قرار گرفته‌اند تا تقريبا تمام سطح زمين را پوشش دهند. در هر زمان 4 تا 6 ماهواره كمكي در مدار براي جايگزين با آنهايي كه درست كار نمي‌كنند وجود دارند. مدار ماهواره در ارتفاع يازده هزار مايل دريايي است و 6 مسير مداري مختلف دارد، هر ماهواره دو بار در هر 24 ساعت به دور زمين مي‌گردند. ماهواره دو فركانس دارد: فركانس تحت عنوان L1 است كه در 1575. 42MHZ قرار داشتند و توسط افراد غيرنظامي استفاده مي‌شود و فركانس دوم كه L2 ناميده مي‌شود و 1227.6MHZ است و براي اهداف نظامي استفاده مي‌شود. كاربران سيستم از مزاياي گيرنده‌هاي GPS با اهداف خاص براي تبديل سيگنال‌ها به موقعيت و تخمين‌هاي سرعت استفاده مي‌كنند درحاليكه گيرنده ممكن است به عنوان يك نسج زماني دقيق استفاده شود. گيرنده‌هاي GPS براي ناوبري، تعيين موقعيت، انتشار زمان و ساير تحقيقات بكار گرفته مي‌شوند.
پاسخ داده شده توسط کارشناس
1 امتیاز مثبت 0 امتیاز منفی
(A-GPS) Wireless Assisted-GPS

همانطور كه شرح داده شد، گيرنده GPS فاصله را با اندازه گيري زمان لازم براي رسيدن سيگنال از ماهواره به گيرنده، اندازه گيري مي‌كند. براي اطلاعات زمان دقيق، بايد سيگنال ماهواره دريافت شد. نسبتا قوي باشد. براي غلبه بر اين محدوديت گيرنده A-GPS داده كمكي از يك A-GPS LS را بكار مي‌گيرد كه اطلاعات گيرنده را تأمين مي‌كند كه حساسيت اوليه را به اندازه 25 dB افزايش (نسبت به GPS نسبتي) و زمان شروع را به 5 ثانيه كاهش مي‌دهد. اين رهيافت زمان شروع طولاني GPS نسبتي را حذف مي‌كند (يك يا دو دقيقه) و به گيرنده GPS اين امكان را مي‌دهد تا در محيط‌هاي دشوار سيگنال GPS عمل كند. نتيجه A-GPS در محيطي مي‌افتد كه سيگنال‌هاي ماهواره تقريبا مسدود شده‌اند.

شكل زير عملكرد A-GPS را نشان مي‌دهد. A-GPS به 2 روش اوليه MS/UE-baxd و MS/UE-assisted كار مي‌كند. در حالت MS/UE assisted گيرنده A-GPS تنها شبه فاصله سيگنال‌هاي ماهواره را محاسبه كرده و اين اطلاعات را به سرور موقعيتي (LS) A-GPS باز مي‌گرداند كه موقعيت را محاسبه مي‌كند. در MS/UE-based، محاسبه موقعيت در گيرنده انجام مي‌شود كه نياز به مجموعه گسترده‌اي از داده‌هاي كمكي دارد، A-GPS دقت بهتري را نسبت به E-OTD, CELL-ID يا OTDOA فراهم مي‌كند و المان پرتو زمينه‌اي مثل LMV موردنياز نمي‌باشد. A-GPS تأثير تقريبا كم اهميتي بر روي زير ساختار وارد و مي‌تواند به سادگي roaming را حمايت كند اما نياز به مدار بندي GPS داخل تلفن دارد.

تكنولوژي hybrid

A-GPS hybrid بر روي شبكه‌هاي GPRS, WCDMA و GSM كار مي‌كند. تكنولوژي تعيين موقعيت A-GPS, hybrid را با ساير تكنيك‌هاي تعيين موقعيت تركيب مي‌كند به صورتي كه قدرت يكي، ضعف ديگري را جبران كند بنابراين راه حل هاي تعيين موقعيت robust و قابل اطمينان تري را فراهم مي‌كند. از آنجا كه A-GPS مستقل از واسط هوايي (air-Interface) است مي‌تواند با هر تكنولوژي اصلي كه مورد بحث قرار گرفت تركيب شود. راه حل hybrid تعيين موقعيت قابل اعتماد و دقيقي را حتي در جايي كه راه حل شبكه مستقل و راه حل Unassisted GPS با شكست مواجه مي‌شوند، فراهم مي‌كند شكل زير عملكرد تكنولوژي hybrid را نشان مي‌دهد. پياده سازي معمول اين تكنولوژي براي GPRS, GSM و WCDMA، تركيب A-GPS با Cell-ID مي‌باشد. اين كار نتيجه را در محوطه‌هايي كه A-GPS قادر به تهيه اطلاعات موقعيتي نسبت بهبود مي‌بخشد و دقت A-GPS را در ساير حالات فراهم مي‌كند. دقت A-GPS معمولا مفيد است و تنها داخل ساختمان ها يا در محوطه‌هاي شهري چگال كه Cell-ID همچنان قادر به تعيين موقعيت است، كاهش مي‌يابد. تركيب A-GPS و Cell-ID مزاياي roaming تعريف شده براي Cell-ID و A-GPS را يكي مي‌كند.

A-GPS همچنين مي‌تواند با E-OTD يا OTDOA تركيب شود. اين رهيافت نياز به استقرار E-OTD و OTDOA دارد كه اين امكان را به A-GPS مي‌دهد كه در قسمت عمده شبكه بكار رود تا مبنايي را براي بيشتر اطلاعات موقعيتي فراهم كند. رهيافت hybrid عموما نتيجه و Performance تكنولوژي تعيين موقعيت را بهبود مي‌بخشد.
پاسخ داده شده توسط کارشناس
1 امتیاز مثبت 0 امتیاز منفی
زمينه آگاهي (Context-Awareness)

Chen و Kotz زمينه را اين طور تعريف مي کنند:" مجموعه اي از حالت و تنظيمات محيطي که يا رفتار برنامه کاربردي را تعين مي کنند يا در آن ها يک رويداد برنامه کاربردي اتفاق مي افتد که مورد علاقه کاربر است". Day's نيز تعريف مشابهي را ارائه مي کند:" زمينه اطلاعاتي است که در جهت مشخص کردن موقعيت يک موجوديت (Entity) مي تواند استفاده شود، در جاييکه اين موجوديت مي تواند شخص، مکان يا شيئي باشد که مرتبط با تعامل کاربر و برنامه کاربردي(شامل خود کاربر و برنامه کاربردي) است.

زمينه آگاهي فعال و منفعل

در بعضي مواقع اطلاعات در مورد زمينه از قبل وجود دارد (مانند تقويم) و در بقيه مواقع اين اطلاعات بايد با مشاهده محيط کاربر به صورت آني به دست آيد (مانند موقعيت کاربر). Chen و
Kotz دو طبقه از محاسبات زمينه آگاه (Context-Aware Computing) را تعريف مي کنند: فعال و منفعل. تاثير گروه اول بر رفتارهاي يک برنامه کاربردي به صورت سازگاري خودکار آن با زمينه است. زمينه آگاهي منفعل بدين معناست که برنامه کاربردي زمينه هاي جديد و به هنگام شده را به کاربر علاقمند ارائه مي کند يا زمينه را براي بازيابي و استفاده کاربر در آينده ذخيره مي کند.

طبقه بندی زمينه آگاهي

Shilit et al. زمينه را به سه دسته طبقه بندي مي کند. دسته اول زمينه محاسباتي (Computing Context) (مانند اتصال شبکه، پهناي باند ارتباط و منابع نزديک مثل چاپگرها و مانيتورها)، دسته دوم زمينه کاربر (User Context) ( مانند پروفايل کاربر، موقعيت، افراد نزديک وموقعيت اجتماعي) و دسته آخر زمينه فيزيکي (Physical Context) (مانند نورپردازي، ميزان نويز در محيط، شرايط ترافيکي و درجه حرارت) است. Chen و Kotz گروه چهارمي را به طبقه بندي فوق اضافه مي کنند: زمينه زمان (Time Context) (چه ساعتي از روز، هفته، ماه يا چه فصلي از سال). آن ها همچنين استفاده از زمينه تاريخي (History Context) را به عنوان اطلاعاتي سودمند در کاربردهاي LBS خاطرنشان مي سازند. طبقه بندي هاي مختلفي توسط محققان ارائه شده است که در زير طبقه بندي انجام شده توسط Nivala et al. توضيح داده مي شود.
پاسخ داده شده توسط کارشناس
1 امتیاز مثبت 0 امتیاز منفی
موقعیت: موقعيت مهمترين و رايجترين عنصري است که به کار مي رود. اطلاعات موقعيتي کمک مي کنند که از بقيه اطلاعات و سرويس ها به صورت مکان مرجع استفاده شود. موقعيت يک کاربر مي تواند مطلق بوده، به طور مثال نسبت به يک سيستم مختصات زمين-مرجع يا نسبي باشد مانند يک اتاق در ساختمان. اطلاعات موقعيت کاربر مي نواند به تنهايي يا در تلفيق با زمينه هاي ديگر استفاده شود. ساده ترين کاربرد آن نمايش دادن موقعيت کاربر بر روي نقشه به صورت آني است. موقعيت کاربر همچنين مي تواند در ناوبري در مسير هاي از پيش تعيين شده مورد استفاده قرار گيرد. در اين حالت سيستم انحراف کاربر از مسير را به وي گوشزد کند يا اينکه مسير جديدي را براي او طراحي کند.

خصوصات سیستم : اين مطلب به زيرساختارهاي کامپيوتري که کاربر استفاده مي کند شامل سخت افزار و نرم افزار آن برمي گردد. بدين معنا که سيستم بايد نتجه پردازش ها را که معمولا در شکل نقشه است با فرمت وشکل مناسب با ابزار موبايل کاربر ارائه کند. عوامل مختلف دخيل در اين موضوع عبارتند از: ابعاد صفحه نمايش، کليد هاي تابعي (Functional keys)، تعداد رنگ قابل نمايش در صفحه نمايش (سياه و سفيد يا رنگي)، صفحه نمايش حساس به لمس، توان پردازشي ابزار موبايل، ميزان حافظه موجود، نحوه ورود اطلاعات به ابزار موبايل (کليد،قلم يا حساس به لمس)، اتصال به اينترنت و پهناي باند آن، کيفيت اطلاعات تعيين موقعيت مثل GPS و .... يکي از گزينه هاي موجود در حل بخشي از مسائل استفاده از زبان هاي برنامه نويسي مستقل از ابزار موبايل مانند J2ME (Java 2 Micro Edition) است.

هدف استفاده: يکي از مشکل ترين زمينه ها، هدف کاربر در استفاده از سيستم است. هدف استفاده با فعاليت ها، اهداف، کارها و نقش هاي (مانند يک توريست يا يک نظامي) کاربر تعريف مي شود. انواع مختلف کاربرد به انواع متفاوتي از اطلاعات، اشکال متفاوتي از ارائه اطلاعات(مانند نقشه، متن، صوت ) و انواع مختلفي از نحوه تعامل کاربر با سيستم احتياج دارند. معمولا اين زمينه به وسيله کاربر تعريف مي شود. کاربر با دادن اطلاعاتي از خود به سيستم در حقيقت يک نوع شخصي سازي (Personalization) را در سيستم اعمال مي کند. سيستم همجنين مي تواند بر اساس اطلاعات کاربر به تفسير و تعبير و توليد اطلاعات جديد درباره علائق کاربر اقدام کند ولي به خاطر مسائل حقوق خصوصي سيستم بايد ابتدا از کاربر در مورد آن سوال کند.

زمان: زمان معمولا به دوشکل در نظر گرفته مي شود: زمان لحظه اي يعني چه ساعتي از روز و زمان بازه اي مانند صبح، عصر، چه روزي از هفته يا چه فصلي از سال. به طور مثال سيستم مي تواند از اطلاعات زماني در مورد باز و بسته بودن رستوران ها براي پيشنهاد رستوران هاي باز به کاربر استفاده کند.

محيط فيزيکي: محيط فيزيکي از عواملي است که در طول استفاده از سيستم به طور گسترده اي تغيير مي کند. Kaasinen زمينه محيطي را به نورپردازي (Illumination)، نويز صوتي در محيط، درجه حرارت و شرايط آب و هوايي تقسيم مي کند. در نظر گرفتن نويز موجود در محيط در هنگامي که از رابط هاي صوتي استفاده مي شود مهم است. نوپردازي نيز تاثير خود را در هنگام استفاده از سيستم در شب يا روز نشان مي دهد که به صورت تنظيم نور و رنگ هاي موجود در نقشه انجام مي شود. به طور مثال در کاربرد هاي ناوبري سيستم مي تواند در حين سفر مناطق جذاب محيطي مانند کوه و درياچه رابه کاربر معرفي کرده و او را از وجود اين قبيل عوامل محيطي آگاه سازد.

سابقه ناوبري : سابقه ناوبري به کاربر اجازه مي دهد که مناطقي را در آنجا بوده، جاهايي را که ديده و کارهايي را که انجام داده ببيند. اين اطلاعات براي جهت دهي به کاربر در حين حرکت يا فراهم آوردن امکان برگشت در زمانيکه کاربر گم شده است مورد استفاده قرار مي گيرد. اين اطلاعات همچنين مي تواند کمک کند تا پروفايلي از علائق کاربر تنظيم شود. به طور مثال در هنگامي که سيستم کاربر را براي مدت زماني در يک مکان ثابت مي بيند مي تواند نتيجه گيري کند که وي در حال استراحت در بين مسير بوده و اطلاعاتي را از مناطق اطراف به کاربر عرضه کند.

تعيين جهت: تعيين جهت کاربر در مشخص کردن اين که کاربر در کدام جهت حرکت مي کند و در نتيجه چه چيزهايي در جلو، پشت سر و در طرفين او قرار دارد مهم است.به طور مثال در کاربرد توريستي اين مطلب در تعيين اين که چه بناي تاريخي در جلوي روي توريست قرار دارد يا در کاربرد ناوبري براي چک کردن اين که کاربر در جهت درست به پيش مي رود مي تواند مورد استفاده قرار گيرد. يک کاربرد مهم تعيين جهت در تغيير جهت نقشه متناسب با جهت کاربر (به جاي اين که نقشه در راستاي شمال ارائه شود) است زيرا معمولا کاربران عادي با چرخاندن نقشه و تنظيم آن در جهت خود از نقشه استفاده مي کنند.

موقعيت فرهنگي و اجتماعي: در بعضي مواقع استفاده از سيستم بر اساس موقعيت اجتماعي و فرهنگي که کاربر در آن واقع است تفاوت مي کند. موقعيت اجتماعي و فرهنگي زمينه اي است که به سختي قابل اندازه گيري است. يکي از اين موارد تشخيص متفاوت از علائم ناوبري و رنگ اين علائم در مناطق مختلف است. اين علائم ممکن است در جاهاي متفاوت معاني و تعبيرهاي متفاوتي داشته باشند. نام ها و آدرس ها همچنين ممکن است داراي فرمت متفاوتي باشند. Schneiderman موارد ديگري از اين تفاوت هاي فرهنگي را ذکر مي کند: حروف، راست به چپ در مقابل چپ به راست و عمودي نوشتن، فرمت زمان و تاريخ، فرمت اعداد و پول، وزن ها و واحد هاي اندازه گيري، شماره تلفن، نام ها و القاب، امنيت اجتماعي، قواعد نگارش و گرامر، شکل مرتب سازي، نمادها، رنگ ها، سياست ها و آداب ورسوم.

کاربر: علاوه بر هدف استفاده، يکي از مشکل ترين ويژگي ها براي تعبير و تفسير زمينه کاربر است. Schneiderman تفاوت هاي زير را بين کاربران مختلف بيان مي کند: تونايي هاي فيزيکي ( قد، سن، راست دست يا چپ دست بودن، سرعت در فشردن دکمه ها و غيره)، توانايي هاي ادراکي و شناختي (قدرت حافظه، يادگيري، حل مسئله، تصميم گيري و غيره) و تفاوت هاي شخصيتي (جنسيت، تخصص کاربر در استفاده از کامپيوتر، عادت ها، نوع شخصيت مانند برونگرا و درونگرا، حالت هاي عاطفي و غيره). يک مثال ساده ارائه متفاوت نقشه با علائم و نحوه نمايش مختلف به کاربران با سطوح مختلف تخصص و درک از نقشه است.
پاسخ داده شده توسط کارشناس

سوالات مشابه

1 امتیاز مثبت 0 امتیاز منفی
1 پاسخ 429 بازدید
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
1 پاسخ 283 بازدید
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
1 پاسخ 552 بازدید
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
1 پاسخ 570 بازدید
0 دوستدار 0 امتیاز منفی
2 پاسخ 1,580 بازدید
...